محل تبلیغات شما

نوشتناز تو و عشق واگیردارت درد دارد

نوشتن از تو مدت‌هاست بی‌نهایت درددارد

اما حالا که قلب‌ام از دلتنگی آنقدر درسینه داغ کرده که میسوزد

و چشم‌هایم را میسوزاند

حالا که آخرین تکه شکسته‌های این قلبهنوز برای تو میتپد

و این احساسی که اندازه‌ی من نبود

برای نرفتن هنوز بر تنِ روح‌ام چنگمیزند

حالا که دل‌ انحنای صدایت را طلب میکندتا نام‌ام را زیر لب بخواند

و دردِ هضم نشده‌ی رفتن‌هایت کلمه‌هایمرا برروی ورقهای کاغذ آب میکند

پس قلم به اجبار باید تا ابد از توبنویسد

آرامِ‌جان باورکن دوست‌داشتن‌اتانتخابی نبود

وگرنه کدام آدمِ عاقلی را دیده‌ای کهدلبسته‌ی کسی شود

که دنیای‌شان موازی همدیگر است

که چشم‌هایش او را نگاه نمیکنند

که برای ماندن نمی‌آید

که قلب‌اش برای او نیست

اما من آنقدر هنوز دوستت دارم که درهیچ ذهنی نمیگنجد

یک من، تو را بیشتر از حدِ توان‌اشدوست دارد

میدانم دست در دست‌های او آن طرفدیوارِ جهان هم قدمِ‌ همدیگرید

میدانم کسی را از جهانِ موازی در زندگی‌امنمیتوانم داشته باشم

پس بهترین غریبه‌ای که تو را در قلب‌اشروشن نگه میدارد،می‌مانم

برایت همان عاشقِ از دور می‌مانم

که در همه‌ی حوالی بی‌حوصلگی‌هایت

در شلوغ‌ترین لحظه‌های روزگارت

بیشتر از خودش هوای نگرانی‌ات تا ابد با من می‌ماند

همان کسی می‌مانم

که تو را چنان که آخرین جانِ جاناییدوست میدارد

نمیشود عشق را ترک کرد

در کم‌ات،کم می‌آورم

با یک فوت فروریخته بود

تو ,کسی ,حالا ,ابد ,میدانم ,نمی‌آید ,تو را ,حالا که ,از تو ,بیشتر از ,برای ماندن ,برای ماندن نمی‌آید

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Maurice's style ژورنال بزرگ مدلهای پالتو و کاپشن زنانه و دخترانه thersegaso خزه های بزگ بسیج دانشکده فنی وحرفه ای دختران خرم آباد- شهدا مقربان الهی ♥دنیای داستان ها♥ Maria's site باشگاه بسکتبال مجله خانواده فروش تکست و بیت ارزان